محل تبلیغات شما

بسم الله الرحمن الرحیم

دلم هوای هر سه تایشان راکرده.

امروز امیر علی را دیدمچشمانش زیبابودخاکستریازهمان رنگ های دلبر.

و من دلم رفت برای لپ هایش.موهایش.خنده هایشنامش

امیرعلی

امیرعلی زیبای من.

چندی پیش هم زهرارا

زهرای مهربان و نازک دلم

و آنقدر گریه کردو اشک ریخت  که من قلبم لرزید.

و او دلش هوایم راکرده بوددل من هم

و امد بغلم.روی پاهایم نشست و من بغض کردم

دستش رادورگردنم انداخت.من روی موهایش را بوسیدم و بغض کردم.

و نرگس دید.وفکرکرد غم اربعین است.

و من.

دلم هوای زهرا را کرده.

هوای امیرعلی را.

 و آن دیگری.ک هیچ وقت از اوصحبت نکردم

اصلا وقتش را نداشتم که بگویم.

اسمش ریحانه است

ریحانه ی من

گفته بودم؟

مهربان و دوست داشتنی است.

و چشمهایش شبیه ب من

و من.عاشقانه دوستش دارم.

به اندازه ی زهرا و امیرعلی.

دلمبرایشان پرپر میزند

و خداانگارداغ دلم رامیدانست که انهارابرسر راهم گذاشت

و من بهترانهحقمیدهم.

او حق داشت

حق داشت سامیار را بخواهد و از او متنفرباشد.

حق داشت حالش ازاو بهم بخورد

حق داشت عزا بگیرد برای اویی که نیامده رفته بود و مقصرهم کسی نبود غیر سامی

من ازسامیار بیشتر ازمیثاق متنفرم.گفته بودم؟

منروزیمیاورمشانپیش خودم

ور دلم

که انقدر هوایشان برسرم نیافتد و بی هوا نشوم.نفس کم نیاورم.

و او را درذهنم زیرمشت و اشک نگیرم

 

سه تای دوستداشتنی من...

با کلی تاخیر وقت گیر اوردم تایپ کنمش!!

یه وقتایی چه زود دیرمیشه...و ادما امید واهی دادن اثری نداره روشون

امیرعلی ,هوای ,دلم ,موهایش ,هایش ,روی ,و من ,بغض کردم ,من دلم ,و او ,است و

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

وطن سروده های کودکانه ارز دیجیتال